English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2580 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
garnishment U میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rejoinder U پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
rejoinders U پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
pleas U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
plea U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
habeas corpus U میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
surrebutter U اخرین پاسخ خواهان
plea of tender U اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
injunction U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
tendered U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
You scratch my back and Ill scratch yours. <proverb> U خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
i guarantee his appearance U من ضمانت می کنم که حاضرشود
production missile U موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
to the effect that U مبنی براینکه
subject to being unsold U مشروط براینکه
agony column U ستونیدر روزنامهکهدر آن پاسخ مشکلاتو سوالهای خوانندگانمطرح میشود
privy or sealed U رایی که در غیاب دادگاه بمدیردفتردادگاه اده میشود
active program U برنامه دائر
interrogatory U مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
constructive trust U منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد
colours U احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
colour U احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
agony aunt U شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
dockets U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
vacation sittings U جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
interrupts U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
capias U حکم یا امریه دائر بر توقیف شخص معینی
bond U تضمین نامه یاتعهدنامه دائر به پرداخت وجه
reactive mode U حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
cumulative delivery diagram U منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover U تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
charges forward U هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
spanning tree U روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
looped U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
processor U ارسال سیگنال ورودی به پردازنده , بررسی درخواست توجه که باعث توقف آنچه در حال اجرا است میشود و به رسانه فراخوان پاسخ میدهد
loops U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
referees U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
mentioned U نامبرده
natary public's office U محضر
registries U محضر
notary office U محضر
registry U محضر
termed <adj.> <past-p.> U نامبرده شده
aforenamed U نامبرده درپیش
loco citato U در جای نامبرده
stated <adj.> <past-p.> U نامبرده شده
undermentioned U نامبرده در زیر
named <adj.> <past-p.> U نامبرده شده
named here under U نامبرده زیرین
mentioned <adj.> <past-p.> U نامبرده شده
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
canonry U محضر شرع
accommodating U خوش محضر
notary public U صاحب محضر
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
telephony U مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
raw U روش دستیابی به فایل که وقتی داده از فایل خوانده میشود نیازی به ترجمه داده یا تنظیم آن ندارد
prenominate U قبلا نامبرده شده
herein named U نامبرده دراین نامه
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
registry U جواز کشتی محضر
registries U جواز کشتی محضر
prize courts U دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
impact shipment U کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
parquet U محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
manadamus U حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet U احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
writ U دستور دادگاه حکم دادگاه
writs U دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court U دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
structuring U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
jactation U ادعای پوچ
jactitation U ادعای پوچ
protestation of frienship U ادعای دوستی
waive U رد ادعای باشگاه
arrogation U ادعای بیجا
insolence U ادعای بیخود
claim of compensation U ادعای خسارت
waived U رد ادعای باشگاه
pretentiously U با ادعای زیاد
waives U رد ادعای باشگاه
assumpsit U ادعای خسارت
counterclaim U ادعای متقابل
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
things U اشیا
professed love U ادعای عشق یا محبت
claim of insurance U ادعای اخذ بیمه
counterclaim U جواب به ادعای شاکی
suing U ادعای خسارت کردن
who claims the succession ? U چه کسی ادعای جانشینی
sues U ادعای خسارت کردن
objections U ادعای خطا در مسابقه
objection U ادعای خطا در مسابقه
sue U ادعای خسارت کردن
arrogate U ادعای بیجا کردن
to pretend to wisdom U ادعای خرد کردن
sued U ادعای خسارت کردن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
resistivity U مقاومت اشیا
omnium gatherum U مجموعه اشیا
varia U اشیا گوناگون
claims U طلب ادعای خسارت کردن
claim U طلب ادعای خسارت کردن
He lays claim to learning. U ادعای علم وفضل می کند
To claim against (sue) someone. U از کسی ادعای خسارت کردن
waive one's claim U از ادعای خود صرفنظر کردن
claimed U طلب ادعای خسارت کردن
claiming U طلب ادعای خسارت کردن
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
priceable things U اموال یا اشیا قیمتی
contrabanded goods U اموال و اشیا قاچاق
aggregate U مجموعهای از اشیا داده
overstuff U با اشیا زیاد انباشتن
UFOs U اشیا پرنده ناشناس
replaceable thing U اموال یا اشیا مثلی
UFO U اشیا پرنده ناشناس
aggregates U مجموعهای از اشیا داده
Manx U وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
freeboard U حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
actors U خواهان
pursuers U خواهان
candidate U خواهان
candidates U خواهان
fonder U خواهان
plaintiff U خواهان
demandant U خواهان
wishful U خواهان
complainants U خواهان
actor U خواهان
fond U خواهان
desirous U خواهان
fondest U خواهان
complainant U خواهان
plaintiffs U خواهان
petitioner U خواهان
petitioners U خواهان
pursuer U خواهان
bric-a-brac U [اشیا عتیقه و هنری کوچک]
leg to stand on <idiom> U (گفتهای)حقیقتی که ادعای کسی را ثابت کند
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
plaintiff U خواهان [قانون]
complainant [British E] U خواهان [قانون]
willing U حاضر خواهان
studious U مشتاق خواهان
plaintiff and defendant U خواهان وخوانده
petitioner [divorce proceedings] U خواهان [قانون]
claimant [arbitration proceedings] U خواهان [قانون]
pursuer [Scottish English] U خواهان [قانون]
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
to be congenial to somebody [things] U برای کسی سازگار بودن [اشیا]
round up U جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
to be congenial to somebody [things] U برای کسی مطبوع بودن [اشیا]
rougher U دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
to be congenial to somebody [things] U برای کسی دلپذیر بودن [اشیا]
natarize U محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
wise acre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wiseacre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1چیزی که عوض داره گله نداره
1popsicle
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
2In someone bad (or good) books.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com